امید کریمی: تهران شهر شلم شوربایی شده است. هرطرفش به یک رنگ و طرحی است. هر شخصی (حقیق و حقوقی) در ساختمان سازی و طراحی ساختمان، برای خودش سازی می زند؛ نماهای مختلفی که در شهر عَلَم می شود و البته شهرداری هم هیچ نظارتی بر آنها ندارد.
نماهای شهری به کنار، تهران از نظر طراحی شهری هم به شدت نابسامان است. هویت محلی در این شهر گم شده و هیچ اثری از احترام به سبقه هر محله و منطقه برای مجوز دادن به ساخت و سازهای جدید دیده نمی شود. گویی عمدی در کار است که اندک هویت تاریخی صد و خرده ای ساله تهران که اندک اندک جمع شده، نابود شود. از مجوزهای افسارگسیخته ای که برای نوسازی بافت های شهری تازه و کهنه به شهروندان داده می شود و البته هیچ گرفت و گیر سختی هم برایش وجود ندارد، می توان شک کرد که نابودی هویت تهران، اگر عمدی نباشد، حداقل به دلیل سهلانگاری مفرط مدیریت شهری است.
نکته اینجاست که یکی از تاکیدات مقام معظم رهبری در هر دیداری که با مدیریت شهری و اعضای شورای شهر داشتند، هویت ایرانی-اسلامی معماری تهران بوده است و البته حفظ کالبد شهر؛ باغها، فضای سبز، جلوگیری از زمینخواری و ... یعنی سفارش به پیشگیری از همه اتفاقاتی که در تهران افتاده است و هنوز هم می افتد.
اما این روند نابودی تهران برگشت پذیر است؟ مهندس محمدمهدی تندگویان، نایب رئیس کمیسیون معماری و شهرسازی شورای اسلامی شهر تهران نظرش دراین باره منفی است. می گوید: «تهران یک شهر به نظر من از دست رفته است. از یک جهتی زلزله نابودگر تهران است ولی شاید تنها راه حل این تهران باشد برای اینکه واقعا یک شهر ساخته شود. تهران دیگر الان شهر نیست. مصیبتی است.»
با تندگویان درباره هویت شهری، معماری ایرانی-اسلامی، نابودی باغها و کلا کالبد شهر تهران حرف زدیم.
مشروح این گفتگو را که در دفتر او در ساختمان شورای شهر در خیابان بهشت انجام شد را می خوانید؛
آقای مهندس، پیشینهای از موضوعی که قرار است صحبت کنیم بگویم. در ماههای گذشته بسیار در مورد معماری تهران صحبت کردیم. بخشی از این هویت تهران به معماری برمیگردد. در لابهلای بحثهایی که در مورد هویت تهران داشتیم دکتر بهشتی به خبرآنلاین آمده بودند. دکتر بهشتی بحثی مطرح کردند که البته خیلی زود از آن گذشتند. که در 50 سال گذشته در تهران زباله ساختمانی ساختیم. یعنی منظورشان این بود و کمی توضیح دادند که تهران الان هیچ هویتی معماری ندارد. یعنی در 50 سال گذشته اصلا نداشته. به فراخور زمان، زمانی بوده که چیزی وجود نداشته، همینطور ساختمان سرهم میکردند و میرفته. زمانی مثل الان انواع و اقسام نماهای مختلف رو میشود. ولی عملا قیافه شهر تهران، درهم است. علاوه بر این در سالهای گذشته مقام معظم رهبری خیلی تاکید داشتند بر هویت اسلامی معماری تهران. هویت ایرانی آن هم همچنین. شورای شهر هم در دوره گذشته خیلی در مورد آن حرف زد. اما عمل رسما وجود نداشت. یک سری قوانین گذاشتند که اول نمای ساختمان را تایید بگیرید، بعد پایان کار به شما میدهیم. از این شروع کنیم که چرا تهران هیچ هویت معماری ندارد؟ میگوییم هویت تهران برای صد سال پیش، ساختمانهای قجری بوده. بعدش هیچ اتفاقی نیافتاده، ساختمانهای ظاهرا مدرن است که با مصالح سخت ساخته شده.
عرض کنم البته این بحث، یک سری موضوعات تئوریک دارد و مقداری هم موضوعات عملیاتی دارد. بحث معماری ایرانی اسلامی. ولی بحثی که داریم و آن چیزی که واقعیت است چون در مورد تهران صحبت میکنیم یک سری قواعدمان کلا به هم میریزد. مثلا الان در یزد یا کاشان یا اصفهان یا خیلی جاهای دیگر که مراجعه میکنید هنوز بخشی از هویتها باقی است. بعضی جاها بیشتر. شاید در یزد با غلظت بیشتری هنوز هویت داریم. در کاشان هویت داریم. چیزی که میخواهم بگویم اول باید واقعیتی را بپذیریم که دولت چون در طی سالهای چه قبل و چه بعد از انقلاب، هیچ تدبیری برای میزان جمعیت پذیری شهر تهران نداشته به تبع آن همه این اتفاقات افتاده. بحث اساسی آن که باعث همه این به هم ریختهگیها شده جمعیت است. تهران بی مهابا پر شده. بدون هیچ چشم اندازی هر که بوده و توانسته و میشده و هنوز هم میشده مهاجرت میکند. این بحث اصلی است. بحثی که در هویت دارید اینکه فقط نما را مطرح میکنید، نما و منظر را میگویید، به قول شما ما چیزی تدوین کردیم قانون، که نماها را مصوب کنید و بعد اجرا کنید. این هم بحثی است که تا اجرایی شود و شهر را دگرگون کند 15 سال بعد میشود. چون نمیتوانم سازهای که الان ساخته شده را تخریب کنم نمای آن را و بگویم این را هم اجرا کن. ولی بحثی هم بحث کالبدی است یعنی مدل خانه سازی و مدل بهره برداری از خانههای مسکونی است. آن کالبد معماری که ما داشتیم به نظر من به دلیل هجوم و آمدن این همه جعیت از بین رفته، شکسته شده و چارهای هم بابتش نیست.
دیگر جلوی چه چیزی را بگیریم؟ مگر در این شهر دیگر چه باقی مانده؟ هر چه مجوز و هر چه طرح و هر چه مکان خوب بود از بین رفته. من حالا ...، بله قبول دارم الان شهرداری با عزم خیلی جدی هم ایستاده ولی دیگر چه مانده از شهر من، از تهران من چه باقی مانده که حالا جلوی آن را بگیرم؟ حالا دو طبقه اضافه ساخته نشود که دیگر دردی از این شهر دوا نمیشود. این همه برجی که الان در منطقه یک دارم میبینم، در منطقه دو میبینم، در 22 میبینم، در 4 میبینم، احداث شده، تمام شده. از نظر من تهران دیگر شهری است که از بین رفته.
آیا قبلا کالبدی وجود داشته؟ تهران یک سری روستا داشته دیگر.
تهران به هر حال یک شکلی، شما حتی در محلههایی...، مثلا به روستاها، در حقیقت شما یک تاریخ قبلترش میروید. باز من یک تاریخ بعد از آن را هم بگویم، محلههایی مثل بازار یا دروازه غاز، امیریه، منیریه و همینها که خودمان و نسلمان هم میشناسد، مثل اخود من پدر مادربزرگ من یادم است که ایشان زنده بود، از خانههایی داشت که حالت ایوان طوری بود که دور تا دور اتاق بود و وسطش حوض بود. اینها که میگویم برای سه نسل قبل از من نیست. برای نسلی است که خود ما هم دیدیم. تا همین بیست سال پیش هم این خانه موجود بود. چه چیزی باعث شد آن خانه امروز نباشد؟ جمعیت. یعنی هجومی که به تهران آمد و مسکل صد در صد کالای سرمایهای شد، دیگر به صرفه نیست که ما خانهای حالت کاروانسرایی داشته باشم و حیاط مرکزی. باید این را در ارتفاع ببرم و شروع به ساخت و ساز کنم که سود و تفع از آن ببرم. دو عامل هم هست. یکی جمعیت است که این آسیب را زده، دوم هم درآمدزایی آن. بحث درآمدزایی آن که شهرداریها هستند که به این هویت خیانت میکنند البته به ناچار. بحث جمعیت هم دولت است که خیانت میکند و هنوز هم ادامه دارد. دیگر ما نه دیگر میتوانیم کالبد را حفظ کنیم و نه نما حفظ شده. هر دو از بین رفت. هیچ وقت هم این درست نمیشود مگر اینکه اتفاق عجیب و غریب در تهران بیافتد. بحث دیگری که معتقد بودم باید مطرح میشد اصلا تخریب بود. خیلی از پلاکها و نمادها و خانهها، اینها در سالهای گذشته نیاز به تخریب نداشت. فقط در جهت نافع مادی تخریب شده. ما در تهران هیچ عمر مشخصی بابت تخریب نمای یک خانه یا ملک نداریم. سود اگر کند ممکن است شما ببینید ملک همسایه بغلی شما که ده سال است ساخته است میکوبد که یک طبقه بالاتر بگیرید یا با پلاک دیگری تجمیع کرده و کار دیگر میکند. همه اینها اصالتها را بر هم میزند. بحثی که من در شورا مطرح کردم عوارض تخریب بود که شهر را به این سمت ببریم که به این راحتی تخریب در آن صورت نگیرد. چرا یک خانه 10 سال 15 ساله، اصلا یک خانه 50 ساله که قابلیت زیست دارد چرا باید تخریب شود؟ باید بهره برداری شود و از آن استفاده شود. چیزی که شما در کشورهای اروپایی بخصوص میبینید تقریبا شرق را نمیتوان مثال زد چون آنها هم مثل ما همینجوری تغییر و تحول در شهرهاشان داشته. ولی در اروپا خانههایی میبینید با قدمت مثلا 200-300 ساله. واقعیتش هم استحکامی که مد نظر ماست به هر حال استحکامی نیست که ممکن است ایمنی صد درصد روز باشد ولی مدام داخل خانه بازسازی شده و هر طوری توانستند استحکامی را از طریق تزریق بتون و ستون گذاریهای جدید، هر طوری بوده انجام دادند ولی شکل و هویت و اتفاقی که بوده حفظ شده. عمده پایتختهای اروپایی که میروید خانهها همان است. و بحثی که داریم اتفاقا و این را هم در شورا مطرح کردیم، بخشی از هویت معماری ما در داستانهامان هست. مثال میزنم. مثلا ممکن است صد رمان بخوانید که در آن نوشته کافه شکوفه نو. این یک واقعیت است. حالا این کافه کجاست؟ دیگر وجود ندارد. در خیابان لاله زار بوده. ولی اگر فرض کنید به پاریس بروید، هر داستانی که میخوانید مثلا گوژپشت نتردام میخوانید، کلیسایش وجود دارد، آن خانه وجود دارد. همه آنچه ادبیات معماری و ادبیات شهرسازی آنهاست هرطور توانستند حفظ کردند. ما به هیچ کدام از این آثارمان هم ارزش قایل نشدیم. حالا یا نگاه سیاسی بوده یا نگاه، نگاه شهرسازی بوده، هر چه بوده فقط تخریب بوده. یعنی الان نه ادبیات معماری ما حفظ شده که بچههای ما وقتی موضوعی را میخوانند بتوانیم ببریمشان و بگوییم آنجا بوده. یا وقتی گردشگر خارجی بر اثر خواندن کتابی از شهر تهران محلهای را میخواند و دنبالش میگردد الان دیگر وجود ندارد. نه آنها را حفظ کردیم و نه کالبد حفظ شده و نه نما. حالا این اتفاق که افتاده، من دو بخش را مقصر میبینم. یکی دولت است که در سیاستهای کلی اشتباه کرده و ضربه آن غیر از معماری به همه چیز شهر تهران وارد میشود. ترافیک را میبینیم، وضعیت زندگی در تهران را میبینیم، آب برق و آلودگی هوا. تهران الان جزو مستضعفترین شهرهای ایران است چون حتی هوا هم نداریم. باز شهرهای دیگر هوا برای تنفس دارند. اینها اتفاقاتی است که افتاده. بحثی هم که در این موضوع است، بحث تئوری است. شما میگویید مصاحبه کردید و در این مدت هم کار کردید ولی از خود شما هم بپرسم به ما نمیتوانید تئوری و تعریف واحدی درست و حسابی از آن چیزی که همه میگوییم معماری ایرانی و اسلامی بدهید.
اتفاقا سوال بعدی من همین است که میگوییم معماری ایرانی اسلامی، اما در تهران هیچ نمونهای برای آن نداریم. بخشی برمیگردد به اینکه تهران سبقه زیادی ندارد اصلا، بیشتر از 200-300 سال عمر ندارد
من اصلا به تهران کار ندارم. میگویم شما بهعنوان یک پژوهشگر یا کسی که مدتی کار میکند، چون این بحثی است که ما 5 سال پیش یعنی سال 2010 که میخواستیم در اکسپو شرکت کنیم، بحث ساخت یک پاویون برای ایران داشتیم در اکسپوی چین. خیلی بحث شد که این سالن و پاویونی که میسازیم با الگوبرداری از هویت ایرانی اسلامی باشد. آنجا چون من سه چهار سالی بطور نزدیک درگیر قصه بودم خیلی روی این موضوع کار کردیم. تقریبا همه اندیشمندانی که در معماری صاحب نام بودند هم آمدند. به تعریف واحدی در چیزی که میگوییم، الان به تهران کار ندارم، بحث کلی معماری میکنم. از لحاظ تئوری بین خود اساتید معماری ما هیچ تعریف واحدی بابت چیزی که میگوییم معماری ایرانی اسلامی وجود ندارد.
یعنی هیچ مشخصه و الگویی نبوده که بگوییم مردم از روی این بسازند.
علتش هم این است یعنی آنطور که من ریشه یابی آن را میبینم، یک سری واقعیتها را در نظر نمیگیریم. این علتها وقتی شناسایی نشود و روی آن کار نشود در دانشگاهها نیاید بعدا نمیتوانم از ان دست مایه اجرایی و عملیاتی درآورم. ما به هر حال در ایران معماری داشتیم که قدمتش تقریبا از تمام معماریهای دنیا قدیمیتر است. یعنی آن زمانی که ما دوره هخامنشیان یا اشکانیان یا قبلش مادها مثلا سبکهای معماری داشتیم در دنیا اصلا وجود نداشته. یعنی بعدا روم آمده و معماریهای رومی بوجود آمد. قبلش معماری به سبک ایرانی بود. حتی امپراتوریهایی مثل آسیای شرق هم وجود نداشت. بنابراین سبک معماری ایرانی با قدمت چندین هزار ساله داریم و خیلی از تعاریفی که امروز فکر میکنم آنها را به غلط به اسلام ربط میدهیم برای معماری ایرانی است. همین الان هم مراجعه کنید حتی کاخها که هیچ ربطی به اسلام ندارد. یعنی کاخهای هخامنشی، میبینید محیط بیرونی، اندرونی و حرمسرا و ...، یعنی تفکیکهایی که از لحاظ محرمیت و نامحرمی...، الان به اسلام میگوییم. یا اشرافیت دید برای مکانها، اینها در معماری ما بوده و هیچ ربطی به اسلام هم نداشته. ما چون نیامدیم واقعیتهای اینها را درآوریم یعنی وقتی به بحث اسلامش میرسیم میخواهیم همه چیز را سمت اسلام ببریم و نمیخواهیم واقعیت معماریمان را نشان دهیم دچار بحران شدیم و این را هم کسی نمیآید باز کند. اینها شده بحرانهای معماری ما. هیچ کس هم نمیآید تبیین کند و تئوری کند. چون اگر بخواهیم واردش شویم بحث دینی و مذهبی پیدا میشود. بحثهایی آیینی پیدا میشود. بحث شاهنشاهی پیدا میشود. حتی از آن فراتر به قوانین ساخت مراجعه کنید ما اولین کشوری هستیم که لوحهای کوروش و داریوش را میبینید که در موضوع ساخت قانون تدوین کردند. بیمه کارگر ساختمانی داریم، مدت زمان ساخت داریم، پروژه را تعریف کردند؛ همه اینها از سالها قبل یعنی چیزهایی که امروز نظام مهندسی ما میگوید اینها در معماری قدیم ایرانی ما بوده. یعنی اولین جایی که فکر کنم در دنیا قوانین بیمه مثلا رعایت شده همین ایران بوده و همین کارگران ساختمانی بودند. در حالی که اروپا را که مراجعه میکنید درست برعکس این است. یعنی در